معرفی وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم/سلام بر مسجدین/(تصویر وبلاگ:احمد دهقان نویسنده برجسته کشور) /روستای مسجدین کتابخانه نور دارد چه مطالبی برای شما مخاطبین عزیز جالب تر وخواندنی تر است گیاهان داروئی بهتر است یا مطلب طنز یا کتاب های کودک ؟/حسین نادری و دیگر دوستان در روستای مسجدین همدان از اینکه به وبلاگ های فرهنگی مسجدین تشریف آورده اید به شما دوست عزیز خیرمقدم می گویند!((نادری و رضایی جهاندار و فاتحی بیات))
صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 65404
تعداد نوشته ها : 17
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

    دارو، مسئله پزشکى قرن، ص: 68

تمدن تبلیغاتى و مانورهاى سرمایه دارى، با تولد انواع خوراکى‏ هاى شیمیایى

 و عرضه آن به بازارها، باعث مى‏شود تا انواع سمها وارد بدن ما شود. فرهنگ

 سرمایه‏ دارى هم ما را چنان تربیت مى‏کند که از آغاز طفولیت، براى همه

 کسالت‏ ها، به فراورده هاى شیمیائى متوسل شویم. مگر نه این که اولین 

درس این مکتب این است که براى رفع سردرد باید فلان قرص را خورد؟ 

و همین امور سبب مى‏شود که همه وسایل ارتباط جمعى ما، 

          در محاصره تبلیغات داروهاى شیمیایی قرار گیرند.

«امروزه، پزشک بر اثر آگهی ها و تبلیغات دامنه‏ دار

 آزمایشگاهها و کارخانه‏هاى داروسازى، یک داروى

 اختصاصى را انتخاب کند و در نسخه بنویسد

 و پزشکان تقریبا در تمام موارد از چگونگى تأثیر

        داروهاى اختصاصى بى‏ اطلاع اند

و به خود مى‏ گویندچون وزارت بهدارى تهیه و فروش

این دارو را اجازه داده و تصویب کرده است، ب

         ناگزیر سودمند و مفید است.»

 ابن سینا: «هر کس مى‏ تواند پزشک خود باشد» چرا شما نباشید؟


 

تمامی مطالب پزشکی و طب سنتی در وبلاگ های نورمسجدین

 نمونه مطالب نرم افزار: طب اسلامی نورنسخه1/5 

      مربوط به مرکزتحقیقات نورشهرمقدس قم-

                 بلوارجمهوری-بعدازکوچه4 است.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------

          ازکتاب : قانونچه فی الطب

مقاله دهم : ویژگیهاى

خوردنیها

و نوشیدنی هاى متعارف

    متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب،

                        متن، ص: 289

فصل اول: حبوبات  و  بذرها

        -------------------------------------------------------------------------------------------

الحِنطَةُ حارَّةٌ رَطبَةٌ فی الدّرجة الأولی.

گندم از نظر گرمى و ترى در درجه اول است.

الشَّعِیرُ باردٌ رَطبٌ فی الدّرجة الأولی، و هو أقَلُّ غذاءً من الحِنطَة.

جو در درجه اول سردى و ترى است و غذائیتش از گندم کمتر است.

الجاوَرسُ باردٌ یابسٌ فی الثّانیة.

ارزن در درجه دوم سردى و خشکى قرار دارد.

الحِمَّصُ حارٌّ رَطبٌ فی الدّرجة الأولی.

نخود در درجه اول گرمى و ترى است.

العَدَسُ باردٌ فی الدّرجة الأولی یابسٌ فی الثّانیة.

عدس از نظر سردى در درجه اول و از نظر خشکى در درجه دوم است.

البَاقِلّاءُ باردٌ یابسٌ فی الدّرجة الأولی.

باقلا در درجه اول سردى و خشکى است.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 290

الحُلبَةُ حارَّةٌ فى الدّرجة الثّانیة یابسَةٌ فی الدّرجة[1] الأولی.

شنبلیله در درجه دوم گرمى و در درجه اول خشکى قرار دارد.

الماشُ باردٌ رَطبٌ فى الدّرجة الأولی.

ماش در درجه اول سردى و ترى است.

اللّوبِیا حارٌّ رَطبٌ.

لوبیا گرم و تر است.

الأرُزُّ حارٌّ قابِضٌ فی الدّرجة الأولی یابسٌ فى الثّانیة.

برنج در درجه اول گرمى و در درجه دوم خشکى قرار دارد و قابض است.

السِّمسِمُ حارٌّ لَیِّنٌ‏[2] فی الدّرجة الأولی.

کنجد در درجه نخست گرمى و ترى قرار دارد.

الخَشخاشُ باردٌ فی الدّرجة الأولی، یابسٌ فی الدّرجة الثّانیة[3].

خشخاش در درجه اول سردى و در درجه دوم خشکى است.

بَزرُالکَتانِ حارٌّ لَیِّنٌ.

تخم کتان گرم و تر است.

الشَّهدانَجُ حارٌّ یابسٌ فی الدّرجة الثّانیة.

تخم شاهدانه در درجه دوم گرمى و خشکى است.

______________________________
(1). ب: (الدرجة) ساقطة.

(2). در حاشیه نسخه الف، واژه لین در بسیاری از موارد یه رطب معنا شده است.

(3). الف: (الدرجة) ساقطتان.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 291

الفصل الثّانى: فی اللُّحومِ و البَیض‏

فصل دوم: گوشتها و تخم پرندگان‏

لَحمُ الغَنَمِ حارٌّ رَطبٌ ما خَلا[4] التَّیسَ فَإِنَّهُ باردٌ یابسٌ.

گوشت گوسفند گرم و تر است، به جز گوشت بز نر که سرد و خشک است.

لَحمُ البَقَرِ باردٌ یابسٌ.

گوشت گاو سرد و خشک است.

لَحمُ العِجلِ مُعتَدِلٌ.

گوشت گوساله یکساله معتدل است.

لَحمُ الحَیَوانِ البَرِّىِّ أحَرُّ و أیبَسُ من لُحومِ الحَیَوانِ الأهلِىِّ.

گوشت حیوانات بیابانى گرم‏تر و خشک‏تر از حیوانات اهلى است.

لَحمُ العَصافِیرِ حارٌّ یابسٌ فی الثّانیة[5].

گوشت گنجشگ در درجه دوم گرمى و خشکى است.

لَحمُ الطَّیرِ المائِىِّ أبرَدُ و أرطَبُ من لَحمِ‏[6] غَیرِهِ من الطُیورِ.

گوشت پرندگان آبى رطب‏تر و سردتر از سایر پرندگان‏

______________________________
(1). ب: ما عدا.

(2). ب: (فی الثانیة) ساقطة.

(3). ب: لحوم.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 292

است.

لَحمُ السَّمَکِ الطَّرِىِّ باردٌ رَطبٌ سَرِیعُ الانهِضامِ.

گوشت ماهى تازه سرد و تر و زودهضم است.

و أمّا البَیضُ‏

تخم پرندگان‏

فَصُفرَةُ بَیضِ الدَّجاجِ حارَّةٌ و بَیاضُهُ باردٌ، و کُلُّ بَیضَةٍ فَقوتُها تُناسِبُ قوةَ ما یَبِیضُهُ‏[7].

زرده آنها گرم و سفیدى آنها سرد است. و قوت تخم هر پرنده‏اى متناسب با خصوصیات پرنده تخم‏گذار است.

______________________________
(1). ب: و أمّا البیض؛ فصفرة بیض الدّجاج حارّ و بیاضه بارد، و کلّ بیض فقوّته تناسب ما بیضه.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 293

الفصل الثّالث: فی اللَّبَنیات‏

فصل سوم: شیر و فرآورده‏هاى آن‏

الألبانُ کُلَّها باردَةٌ رَطْبَةٌ. إلّا أنَّ ألبانَ البَقَرِ أبرَدُ و أرطَبُ من ألبانِ الغَنَمِ.

همه شیرها سرد و ترند. با این فرق که شیر گاو رطب‏تر و سردتر از شیر گوسفند است.

السَّمنُ حارٌّ لَیِّنٌ.

روغن گرم و تر است.

الزُّبدُ أقَلُّ حَرارَةً.

گرمى کره از روغن کمتر است.

الجُبُنُ‏[8] الطَّرِىُّ باردٌ رطبٌ، و الحِرّیفُ حارٌّ یابسٌ، و العَتِیقُ حارُّ یابسٌ‏[9].

پنیر تازه سرد و تر، پنیر تند و زننده و نیز پنیر بسیار مانده گرم و خشک‏اند.

______________________________
(1). الجُبن و الجُبُن و الجُبُنّ هر سه صحیح است.

(2). ب: و العتیق حار یابس و الحریف حار یابس.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 294

الفصل الرّابع: فی البُقول‏

لکُرّاثُ حارٌّ یابسٌ. فصل چهارم: سبزیها

تره‏سبزى گرم و خشک است.

الطَّرخونُ و النَّعنَعُ‏[10] حارّان یابسان.

ترخون و نعناع گرم و خشک‏اند.

السِّلقُ حارٌّ[11] باردٌ رَطبٌ.

چغندر گرم و سرد و تر است.

الجِرجِیرُ حارٌّ یابسٌ.

تخم تره‏تیزک (شاهى) گرم و خشک است.

الکُزبُرَةُ باردَةٌ رَطبَةٌ.

گشنیز سرد و تر است.

البَصَلُ حارٌّ یابسٌ.

پیاز گرم و خشک است.

الثّومُ حارٌّ یابسٌ.

سیر گرم و خشک است.

الخَسُّ باردٌ رَطبٌ.

کاهو سرد و تر است.

الإِسفاناخُ مُعتَدِلُ الحَرِّ و البَردِ.

اسفناج معتدل در گرمى و سردى‏

______________________________
(1). ب: و النعناع.

(2). ب: (حار) ساقطة.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 295

است.

الکَرَفسُ حارٌّ یابسٌ.

کرفس گرم و خشک است.

الباذَروجُ حارٌّ رَطبٌ.

ریحان کوهى گرم و تر است.

الشِّبِتُ‏[12] حارٌّ یابسٌ.

شوید گرم و خشک است.

الهِندِباءُ باردٌ یابسٌ.

کاسنى سرد و خشک است.

وَرَقُ حَبِّ الرَّشادِ و الفُجلِ حارّانِ یابسانِ.

برگ شاهى (تره تیزک) و برگ ترب گرم و خشک‏اند.

القَرعُ باردٌ رَطبٌ‏

کدو سرد و تر است.

الفودَنجُ حارٌّ یابسٌ.

پونه گرم و خشک است.

الحُمّاضُ باردٌ یابسٌ.

ترشک سرد و خشک است.

الکُشوثُ‏[13] حارٌّ یابسٌ.

کشوث گرم و خشک است.

الفَرفَخُ باردٌ لَیِّنٌ.

خرفه سرد و تر است.

البَقلَةُ الیَمانِیَّةُ باردَةٌ رَطبَةٌ.

بقله یمانى (سفید مرز) سرد و تر است.

اللَّبلابُ الرَّبِیعِىُّ باردٌ رَطبٌ، و الخَرِیفی منه حارٌّ یابسٌ.

پیچک بهاره سرد و تر، و پیچک پائیزه گرم و خشک است.

الباذِنجانُ حارٌّ یابسٌ.

بادنجان گرم و خشک است.

أمّا أُصولُ البُقولِ‏

سبزیهاى ریشه‏اى

فَالفُجلُ حارٌّ یابسٌ قاطِعٌ لِلبَلغَمِ.

ترب گرم و خشک و از بین برنده بلغم است.

الکُرُنبُ حارٌّ یابسٌ نَفّاخٌ.

کلم قمرى گرم و خشک و بادناک است.

______________________________
(1). الشِبِت و الَشِبت هر دو صحیح‏اند. در حاشیه نسخه الف، شبث نیز آمده است که به همان معناست.

(2). کَشوث، أکشوث، کُشوث، کَشوثاء، و شَکوثاء همه صحیح‏اند.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 296

الجَزَرُ حارٌّ رطبٌ بَطِى‏ءُ الانهِضامِ.

هویج زردک گرم و تر و دیرهضم است.

الشَّلجَمُ حارٌّ رَطبٌ سَرِیعُ الانهِضامِ.

شلغم گرم و تر و زود هضم است.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 297

الفصل الخامس: فی الفَواکِه‏

فصل پنجم: میوه‏ها

أمّا الرَّطبَةُ

از میان میوه‏هاى تر

فَالعِنَبُ حارٌّ رَطبٌ مُسهِلٌ لِلطَّبِیعَةِ.

انگور گرم و تر و مسهل طبیعت است.

التِّینُ و الجَوزُ حارّانِ رَطبانِ‏[14].

انجیر و گردوى تازه گرم و ترند.

الرُّمّانُ الحُلوُ مُعتَدِلُ الحَرارَةِ و الرُّطوبَةِ، و الحامِضُ باردٌ یابسٌ.

انار شیرین معتدل در گرمى و ترى، و انار ترش سرد و خشک است.

العُنّابُ حارٌّ رَطبٌ مُسَکِّنٌ لِلدَّمِ.

عنّاب تازه گرم و تر و مسکّن خون است.

الخَوخُ باردٌ رَطبٌ.

هلو سرد و تر است.

الکُمَّثرَی و السَّفَرجَلُ باردانِ یابسانِ مُقَوِّیانِ لِلمَعِدَةِ.

گلابى و به سرد و خشک و تقویت کننده معده‏اند.

______________________________
(1). ب: و التین حار رطب المرطب حار رطب.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 298

الإِجّاصُ باردٌ رَطبٌ‏[15].

آلوبخارا سرد و تر است.

المِشمِشُ باردٌ رَطبٌ.

زردآلو سرد و تر است.

التُّفّاحُ باردٌ یابسٌ مُقَوٍّ لِلقَلبِ.

سیب سرد و خشک و مقوى قلب است.

البِطِّیخُ الحُلوُ حارٌّ رَطبٌ، و غَیرُ الحُلوِ باردٌ رَطبٌ.

خربزه شیرین گرم و تر، و خربزه غیر شیرین سرد و تر است.

التّوتِ الأسوَدٌ[16] حارٌّ لَیِّنٌ، و الأبیَضُ مُعتَدِلُ الحَرارَةِ[17].

توت سیاه گرم و تر، و توت سفید در گرمى معتدل است.

القِثّاءُ و الخِیارُ باردانِ رَطبانِ.

خیار سبز و خیارچنبر سرد و تر اند.

و أمّا الفَواکِهُ الیابسَةُ

از میان میوه‏هاى خشک‏

فَالعُنّابُ مُعتَدِلُ الحَرِّ غَلِیظٌ.

عناب خشک معتدل در گرمى، و غلیظ است.

و السِّبِستانُ‏[18] حارٌّ بِاعتِدالٍ.

سپستان گرم به اعتدال است.

اللَّوزُ الحُلوُ حارٌّ لَیِّنٌ بِاعتِدالٍ.

بادام شیرین گرم و تر در حد اعتدال است.

الفُندُقُ‏[19] مُعتَدِلُ الحَرارَةِ.

فندق معتدل در گرمى است.

الجَوزُ حارٌّ یابسٌ.

گردو گرم و خشک است.

الخَوخُ مُعتَدِلُ الحَرارَةِ[20].

برگه هلوى خشک معتدل در گرمى است.

______________________________
(1). ب: ملین للطبیعة.

(2). ب: الاسود الحلو.

(3). ب: و التوت الاسود الحامض بارد یابس نافع للخناق.

(4). (الف): السفستان.

(5). ب: البندق معتدل الحر. فَندق هم مى‏گویند، ولی فُندق بهتر است.

(6). ب: معتدل الحر.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 299

المِشمِشُ الحُلوُ مُعتَدِلُ الحَرِّ، و[21] الحامِضُ باردٌ.

برگه زردآلوى خشکِ و شیرین معتدل در گرمى، و ترش آن سرد است.

الفُستُقُ حارٌّ یابسٌ.

پسته گرم و خشک است.

الزَّبِیبُ حارٌّ لَیِّنٌ.

مویز گرم و تر است.

الزَّیتونُ الأسوَدُ حارٌّ یابسٌ، و الأبیَضُ باردٌ یابسٌ.

زیتون سیاه گرم و خشک، و زیتون سفید سرد و خشک است.

______________________________
(1). ب: (و) ساقطة.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 300

الفصل السادس: فی الرَّیاحین‏

فصل ششم: گلها و سبزیهاى خوش‏بو

الوَردُ باردٌ قابِضٌ.

گل‏سرخ سرد و قابض است.

السَّوسَنُ حارٌّ یابسٌ.

سوسن گرم و خشک است.

النَّرجِسُ حارٌّ لَیِّنٌ.

نرگس گرم و تر است.

البَنَفسَجُ باردٌ لَیِّنٌ.

بنفشه سرد و تر است.

المَرزَنجوشُ حارٌّ یابسٌ.

مرزنجوش سرد و خشک است.

النَّمّامُ حارٌّ یابسٌ.

سیسنبر گرم و خشک است.

النِّسرِینُ و شاهَسفَرَم مائِلانِ إلى الحَرِّ و الیُبسِ.

نسرین و ریحان متمایل به گرمى و خشکى است.

الخُزامی حارٌّ یابسٌ.

شب‏بوى بیابانى (اروانه) گرم و خشک است.

و الفَلَنجمِشک‏[22] حارٌّ یابسٌ.

فرنجمشک گرم و خشک است.

______________________________
(1). فلنجمشک، فرنجمشک، پلنگمشک، فلنکشک، بلنجمشک، برنجمشک همان تخم بالنگو است.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 301

الخِیریُّ مُعتَدِلُ الحَرِّ.

شب‏بوى زرد معتدل در گرمى است.

اللُّفاحُ باردٌ مُخَدِّرٌ.

لفاح سرد و مخدر (سست‏کننده) است.

الجُلَّنارُ مُعتَدِلُ الحَرِّ.

گلنار معتدل در گرمى و خشکى است.

الیاسَمِینُ الأصفَرُ حارٌّ یابسٌ، و الأبیَضُ مُعتَدِلٌ.

ى اسمین زرد گرم و خشک، و یاسمین سفید معتدل است.

الآسُ باردٌ قابِضٌ.

مورد سرد و قابض است.

البابونَجُ حارٌّ یابسٌ.

بابونه گرم و خشک است.

الکافورُ باردٌ یابسٌ.

کافور سرد و خشک است.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 302

الفصل السابع: فی الأدهانِ‏

فصل هفتم: روغن‏ها

دُهنُ الحَلِّ مُعتَدِلُ الحَرِّ و الیُبسِ.

روغن کنجد معتدل در گرمى و خشکى است.

دُهنُ الجَوزِ حارٌّ یابسٌ.

روغن گردو گرم و خشک است.

دُهنُ اللَّوزِ مُعتَدِلُ الحَرِّ و[23] اللّینِ.

روغن بادام معتدل در حرارت و لینت دهنده است.

دُهنُ بِزرِ الکَتّانِ حارٌّ یابسٌ.

روغن تخم کتان گرم و خشک است.

دُهنُ الزَّیتِ حارٌ[24] یابسٌ.

روغن زیتون گرم و خشک است.

دُهنُ البَنَفسَجِ مُعتَدِلُ البُرودَةِ و الرُّطوبَةِ.

روغن بنفشه معتدل در سردى و ترى است.

دُهنُ الوَردِ باردٌ یابسٌ قابِضٌ.

روغن گل‏سرخ سرد و خشک و

______________________________
(1). ب: الحر لین.

(2). الف: بارد.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 303

قابض است.

دُهنِ الیاسَمِینِ و النِّسرِینِ حارّانِ یابسانِ.

روغن یاسمین و نسرین گرم و خشک است.

دُهنُ الخِلافِ مُعتَدِلُ الحَرِّ و البَردِ[25].

روغن بید معتدل در گرمى و سردى است.

دُهنُ الخَشخاشِ باردٌ مُخَدِّرٌ مُنَوِّمٌ‏[26].

روغن خشخاش سرد و مخدر (سست‏کننده) و خواب‏آور است.

دُهنُ الشَّهدانَجِ حارٌّ یابسٌ.

روغن شاهدانه گرم و خشک است.

دُهنُ الخَردَلِ حارٌّ یابسٌ.

روغن خردل گرم و خشک است.

دُهنُ الفُستُقِ حارٌّ لَیِّنٌ.

روغن پسته گرم و تر است.

دُهنُ النَیلوفَرِ[27] باردٌ رَطبٌ.

روغن نیلوفر سرد و تر است.

دُهنُ المَرزَنجوشِ حارٌّ یابسٌ.

روغن مرزنجوش گرم و خشک است.

دُهنُ السَّوسَنِ حارٌّ یابسٌ.

روغن سوسن گرم و خشک است.

دُهنُ النَّرجِسِ حارٌّ لَیِّنٌ.

و روغن نرگس گرم و تر است.

______________________________
(1). ب: (و البرد) ساقطة.

(2). ب: (منوّم) ساقطة.

(3). النَیلوفر و اللَینوفر هر دو صحیح است.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 304

الفصل الثّامن: فی الطّیب‏

فصل هشتم: چیزهاى خوش‏بو

المِسکُ قَوِىُّ الحَرارَةِ و الیُبوسَةِ.

مشک قوى در گرمى و خشکى است.

العَنبَرُ ألیَنُ حَرارَةً و یُبساً منه.

عنبر در گرمى و خشکى ملایم‏تر از مشک است.

العودُ الهِندىُّ مُعتَدِلُ الحَرِّ و الیُبسِ.

عود هندى معتدل در گرمى و خشکى است.

الکافورُ باردٌ[28] یابسٌ بِإِفراطٍ، و هو مُرَکَّبٌ من جَوهَرَینِ: أحَدُهُما باردٌ و الآخَرُ یابسٌ بِإِفراطٍ[29].

کافور سرد و بسیار خشک است. و آن مرکب از دو جوهر است که یکى سرد است و دیگرى بسیار خشک.

الصَّندَلُ مُعتَدِلُ البَردِ.

صندل در سردى معتدل است.

الزَّعفَرانُ حارٌّ یابسٌ.

زعفران گرم و خشک است.

______________________________
(1). ب: (بارد) ساقطة.

(2). ب: احدهما یابس و الآخر بارد.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 305

القَرَنفُلُ حارٌّ لَیِّنٌ.

میخک گرم و ملایم است.

جَوزُبوا حارٌّ لَیِّنٌ.

جوزبویا گرم و ملایم است.

القُسطُ حارٌّ یابسٌ.

قسط گرم و خشک است.

السُکُّ باردٌ یابسٌ.

سُک سرد و خشک است.

السُّنبُلُ مُعتَدِلُ الحَرِّ یابسٌ.

سنبل معتدل در گرمى و خشک است.

البَسباسَةُ حارٌّ یابسٌ‏[30].

پوست جوزبویا گرم و خشک است.

القاقُلَةُ حارَّةٌ یابسَةٌ[31].

هل گرم و خشک است.

______________________________
(1). ب: البسباس حار لین.

(2). ب: حار لینه.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 306

الفصل التّاسع: فی التَّوابِلِ‏

فصل نهم: دواهاى خشک که در غذا مى‏ریزند

الکُزبرة الیابسَةُ مُعتَدِلَةٌ فی الحَرِّ و الیُبسِ.

گشنیز خشک معتدل در گرمى و خشکى است.

الکَمّونُ و السَّعتَرُ و الکَرَویا و النّانخواهُ و الشّونیزُ و الفُلفُل و الدّارصِینىّ و الزَّنجَبیلُ و الخَولِنجانُ و الأُشَقُّ و الأنجُدانُ کُلُّها[32] حارَّةٌ یابسَةٌ.

زیره، آویشن، شاه‏زیره، زنیان، سیاه‏دانه، فلفل، دارچینى، زنجبیل، خولنجان، اشق، و گلپر همه گرم و خشک‏اند.

الخَردَلُ حارٌّ یابسٌ‏[33].

خردل گرم و خشک است.

______________________________
(1). ب: (کلها) ساقطة.

(2). ب: منقی للبلغم. السماق و البصل و النرجس باردة یابسه.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 307

الفصل العاشر: فی الرَّواصیر

فصل دهم: ترشیها

الخَلُّ باردٌ یابسٌ.

سرکه سرد و خشک است.

المُرِّىُّ حارٌّ یابسٌ.

آبکامه گرم و خشک است.

الثّومُ المُرَبّی بِالخَلِّ مُعِینٌ لِلهَضمِ‏[34] قَلِیلُ الحَرارَةِ.

ترشى سیر گرمى‏اش کم و یارى‏کننده گوارش است.

و کَذلِکِ‏[35] البَصَلُ المُرَبّی بِالخَلِّ العَتِیقِ حارٌّ لَطِیفٌ مُدِرٌّ لِلبَولِ.

پیاز پرورده در سرکه کهنه گرم، داراى جرم لطیف، و ادرارآور است.

[و] الاشتُرغار حارٌّ[36] غَلِیظٌ.[37]

ریشه انجدان پرورده در سرکه انگور گرم و غلیظالجرم است.

______________________________
(1). ب: معین على الهضم.

(2). ب: کذا.

(3) الف: (حار) ساقطة.

(4). در حاشیه نسخه الف کلمه [المخلّل‏] نوشته شده است. در کتاب مخزن الادویه در این باره آمده: «مخلل بیخ آن یعنی به سرکه پرورده آن مفتح سده‏ها مسخّن معده و مشهّی و هاضم طعام و منبّه آن و مدر بول و دافع یرقان ... است». همچنین، توجه به این نکته لازم است که دو گیاه اشترغار (ریشه انجدان) و اشترخار (خارشتر) با هم فرق دارند

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 308

الفصل الحادى عشر: فی الأنبِذَةِ و الأشرِبَةِ و الرُّبوبِ‏

فصل یازدهم: شرابها، شربت‏ها و رب‏ها

 

أمّا الأنبِذَةُ

الف. شرابها

فَنَبِیذُ العِنَبِ حارٌّ رَطبٌ.

شراب انگور گرم و تر است.

و العَتِیقُ حارٌّ یابسٌ.

و شراب عتیق آن گرم و خشک است.

نَبِیذُ الزَّبیبِ مُعتَدِلُ الحَرِّ و الرُّطوبَةِ نَفّاخٌ.

شراب مویز معتدل در گرمى و رطوبت بوده و نفاخ است.

و نَبِیذُ التَّمرِ و الدِّبسُ‏[38] لَیِّنٌ‏[39].

شراب خرما و شیره گرم و ترند.

أمّا الأشرِبَةُ و الرُّبوبُ‏

ب. شربت‏ها و رب‏ها

فَالسِّکَنجَبِینُ السُّکَرىُّ الساذِجُ باردٌ، نافِعٌ لِلمعدَةِ، نافِضٌ‏[40] لِلبَلغَمِ عَنها.

سکنجبین شکرى ساده سرد و مفید براى معده و زائل کننده بلغم از آن‏

______________________________
(1). دبس: دوشاب. شامل دوشاب خرما و انگور

 و توت سفید و ... است. مراد از مطلق آن انگوری و خرمایی است.

 (مخزن الادویه)

(2). لیّن: ای حار رطب.

(3). ب: ناقص.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 309

است.

و السِّکَنجَبِینُ‏[41] المُتَّخَذُ بِالأُصولِ و البُزورِ أکثَرُ حَرارَةً نافِعٌ لِلمعدَةِ.

سکنجبین اصولى و سکنجبین بزورى گرمى آنها بیشتر است و براى معده مفیدند.

شَرابُ البَنَفسَجِ مُعتَدِلٌ فی الحَرِّ و البَردِ.

شربت بنفشه معتدل در گرمى و سردى است.

رُبُّ التُّفّاحِ و السَّفَرجَلِ باردانِ عاقِلانِ‏[42] لِلبَطنِ.

رب به و سیب سرد و بندآورنده شکم‏اند.

رُبُّ الحِصرِمِ باردٌ یابسٌ مُسَکِّنٌ لِلعَطَشِ. رب غوره سرد و خشک و مسکن تشنگى است.

رُبُّ الرُّمّانِ حارٌّ جَیِّدٌ لِلمعدَةِ مُسَکِّنٌ لِلغَثَیانِ و العَطَشِ‏[43].

رب انار گرم و نافع براى معده و تسکین دهنده دل بهم خوردگى (مقدمه قى) و دافع تشنگى است.

رُبَ التّوتِ باردٌ مُطلِقٌ لِلطَّبِیعَةِ جَیِّدٌ لِلحَرارَةِ.

رب توت سرد و ملین طبع و مفید براى حرارت است.

______________________________
(1). الف: السکنجبین.

(2). ب: عاقدان.

(3). ب: للعطش و الغثیان.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 310

 

الفصل الثّانى عشر: فی المُرَبَّیات‏[44]

فصل دوازدهم: مرباها

الجُلَنجَبِینُ السُّکَّرىُّ مُقَوٍّ لِلمعدَةِ مُسَخِّنٌ لَها.

گلقند شکرى مقوى معده و گرم‏کننده آن.

و العَسَلِىُّ أقوی حَرارَةً منه‏[45].

و گلقند عسلى گرمى بیشتر دارد.

البَنَفسَجُ المُرَبّی مُعتَدِلُ الحَرِّ و البَردِ مُلیِّنٌ لِلبَطنِ.

مرباى بنفشه معتدل در گرمى و سردى و نرم‏کننده شکم است.

الزَّنجَبِیلُ المُرَبّی بِالعَسَلِ مُسَخِّنٌ لِلمَعِدَةِ.

مرباى عسلى زنجبیلى گرم‏کننده معده است.

الإهلِیلَجُ‏[46] الکابُلِىُّ المُرَبَّی بِالعَسَلِ مُقَوٍّ لِلمَعِدَةِ حافِظٌ لِلشَّبابِ.

مرباى هلیله کابلى با عسل مقوى معده و نگاه دارنده جوانى است.

السَّفَرجَلُ و التُّفّاحُ المُرَبَّیانِ مُقَوِّیانِ‏

مرباى به و سیب گرم و خشک و

______________________________
(1). ب: فی الانبجات.

(2). ب: (منه) ساقطة.

(3). الف: الهلیلج.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 311

لِلمَعِدَةِ حارّانِ‏[47] یابسانِ حابِسانِ لِلإِسهالِ الصَّفراوِىِ‏[48].

مقوى معده و بند آورنده اسهالهاى صفراوى اند.

و الاترُجُ المُرَبّی مُسَخِّنٌ لِلمعدةِ.

و مرباى اترج گرم‏کننده معده است.

______________________________
(1). ب: الحارة حابسان.

(2). الف: لاسهال الصفراء.

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 312

الفصل الثّالث عشر: فی أحوال الطَّبیخ‏

فصل سیزدهم: پختنى‏ها

أمّا الإسفیدباجاتُ‏

الف. شورباها

فَهى مُلَیِّنَةٌ.

شورباها نرم‏کننده طبیعت‏اند.

و الخَلَّیاتُ مُجَفِّفَةٌ.

آشهاى سرکه مجفف‏اند.

و المُرَکَّبُ منهما مِثلُ الزّیرباج مُعتَدِلٌ.

و مرکب از هر دو فقره بالا، مانند آش زیرباج، معتدل‏اند.

و اللَّبَنِیاتُ باردَةٌ

لبنیات همگى سردند.

و المُتَّخَذَةُ من المِیاهِ المُعتَصَرَةِ کَماءِ الحِصرِمِ و الرُّمّانِ و السُّماقِ و التُّفّاحِ فَقوّتُها مِثلُ قوةِ عُصارَتِها.

و قوت آشهایى که با آب میوه‏هایى مثل آب‏غوره و انار و سماق و سیب پخته شده مانند خواص عصاره و شیره آن میوه‏هاست‏

متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 313

و أمّا الحُلوِیّاتُ‏

ب. حلواها

فَالعَسَلىُّ مُعِینٌ على الهَضمِ، و العَجِینىُّ غَلِیظٌ مولِّدٌ لِلسُّدَدِ[49].

حلواى عسلى یارى‏دهنده گوارش،

و حلواى خمیرى غلیظ و موجب بروز سده است.

و اللهُ أعلَمُ بِالصَّوابِ.

و الله اعلم.

______________________________
(1). ب: مولد السدد و السکری رطب.



[1] ( 1). ب:( الدرجة) ساقطة.

[2] ( 2). در حاشیه نسخه الف، واژه لین در بسیاری از موارد یه رطب معنا شده است.

[3] ( 3). الف:( الدرجة) ساقطتان.

[4] ( 1). ب: ما عدا.

[5] ( 2). ب:( فی الثانیة) ساقطة.

[6] ( 3). ب: لحوم.

[7] ( 1). ب: و أمّا البیض؛ فصفرة بیض الدّجاج حارّ و بیاضه بارد، و کلّ بیض فقوّته تناسب ما بیضه.

[8] ( 1). الجُبن و الجُبُن و الجُبُنّ هر سه صحیح است.

[9] ( 2). ب: و العتیق حار یابس و الحریف حار یابس.

[10] ( 1). ب: و النعناع.

[11] ( 2). ب:( حار) ساقطة.

[12] ( 1). الشِبِت و الَشِبت هر دو صحیح‏اند. در حاشیه نسخه الف، شبث نیز آمده است که به همان معناست.

[13] ( 2). کَشوث، أکشوث، کُشوث، کَشوثاء، و شَکوثاء همه صحیح‏اند.

[14] ( 1). ب: و التین حار رطب المرطب حار رطب.

[15] ( 1). ب: ملین للطبیعة.

[16] ( 2). ب: الاسود الحلو.

[17] ( 3). ب: و التوت الاسود الحامض بارد یابس نافع للخناق.

[18] ( 4).( الف): السفستان.

[19] ( 5). ب: البندق معتدل الحر. فَندق هم مى‏گویند، ولی فُندق بهتر است.

[20] ( 6). ب: معتدل الحر.

[21] ( 1). ب:( و) ساقطة.

[22] ( 1). فلنجمشک، فرنجمشک، پلنگمشک، فلنکشک، بلنجمشک، برنجمشک همان تخم بالنگو است.

[23] ( 1). ب: الحر لین.

[24] ( 2). الف: بارد.

[25] ( 1). ب:( و البرد) ساقطة.

[26] ( 2). ب:( منوّم) ساقطة.

[27] ( 3). النَیلوفر و اللَینوفر هر دو صحیح است.

[28] ( 1). ب:( بارد) ساقطة.

[29] ( 2). ب: احدهما یابس و الآخر بارد.

[30] ( 1). ب: البسباس حار لین.

[31] ( 2). ب: حار لینه.

[32] ( 1). ب:( کلها) ساقطة.

[33] ( 2). ب: منقی للبلغم. السماق و البصل و النرجس باردة یابسه.

[34] ( 1). ب: معین على الهضم.

[35] ( 2). ب: کذا.

[36] ( 3) الف:( حار) ساقطة.

[37] ( 4). در حاشیه نسخه الف کلمه‏[ المخلّل‏] نوشته شده است. در کتاب مخزن الادویه در این باره آمده:« مخلل بیخ آن یعنی به سرکه پرورده آن مفتح سده‏ها مسخّن معده و مشهّی و هاضم طعام و منبّه آن و مدر بول و دافع یرقان ... است». همچنین، توجه به این نکته لازم است که دو گیاه اشترغار( ریشه انجدان) و اشترخار( خارشتر) با هم فرق دارند

[38] ( 1). دبس: دوشاب. شامل دوشاب خرما و انگور و توت سفید و ... است. مراد از مطلق آن انگوری و خرمایی است.( مخزن الادویه)

[39] ( 2). لیّن: ای حار رطب.

[40] ( 3). ب: ناقص.

[41] ( 1). الف: السکنجبین.

[42] ( 2). ب: عاقدان.

[43] ( 3). ب: للعطش و الغثیان.

[44] ( 1). ب: فی الانبجات.

[45] ( 2). ب:( منه) ساقطة.

[46] ( 3). الف: الهلیلج.

[47] ( 1). ب: الحارة حابسان.

[48] ( 2). الف: لاسهال الصفراء.

 

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

        علل برخى از بیماریها

دارو، مسئله پزشکى قرن، ص: 68

 

تمدن تبلیغاتى و مانورهاى سرمایه دارى، با تولد انواع خوراکى‏ هاى شیمیایى

 و عرضه آن به بازارها، باعث مى‏شود تا انواع سمها وارد بدن ما شود. فرهنگ

 سرمایه‏ دارى هم ما را چنان تربیت مى‏کند که از آغاز طفولیت، براى همه

 کسالت‏ ها، به فراورده هاى شیمیائى متوسل شویم. مگر نه این که اولین 

درس این مکتب این است که براى رفع سردرد باید فلان قرص را خورد؟ 

و همین امور سبب مى‏شود که همه وسایل ارتباط جمعى ما، 

          در محاصره تبلیغات داروهاى شیمیایى قرار گیرند.

«امروزه، پزشک بر اثر آگهی ها و تبلیغات دامنه‏ دار

 آزمایشگاهها و کارخانه‏هاى داروسازى، یک داروى

 اختصاصى را انتخاب کند و در نسخه بنویسد

   و پزشکان تقریبا در تمام موارد 

     از چگونگى تأثیر داروهاى

       اختصاصى بى‏ اطلاع اند

و به خود مى‏ گویندچون وزارت بهدارى تهیه و فروش

این دارو را اجازه داده و تصویب کرده است، ب

ناگزیر سودمند و مفید است.»

 ابن سینا: «هر کس مى‏ تواند پزشک خود باشد» چرا شما نباشید؟


 -------------------------------------------------------------------------------------



   دارو، مسئله پزشکى قرن


        فهرست مطالب


پیشگفتار
فصل اول تمدن و فرهنگ عظیم اسلام بنیانگزار تمدن و فرهنگ کنونى جهان
اعزام دانشجویان اسپانیایى براى فراگیرى علوم اسلامى به اسپانیا ..... ص : 15
تمایل شدید اروپاییان به فراگیرى علوم اسلامى ..... ص : 17
فصل دوم تجدید حیات علم و ادب در اروپا
موافقین با مکتب طب شیمیایى پاراسلس ..... ص : 26
مخالفین با مکتب طب شیمیائى پاراسلس ..... ص : 27
فصل سوم دارو به عنوان یک(مسأله) بغرنج و لا ینحل
فصل چهارم هشدار به همه پزشکان و اخطار به عموم بیماران در پنج قاره جهان
فصل پنجم جرائم ده‏گانه تراستهاى دارو
نخستین جرم اغفال پزشکان جهان در تمام طول مدت چهل سال اخیر ..... ص : 67
دومین جرم تراستهاى دارو براى فروش هرچه بیشتر فرآورده‏هاى خود ..... ص : 79
سومین جرم گرانفروشى و اجحاف یا چپاول و غارتگرى ..... ص : 85
واقعه‏اى که در تهران اتفاق افتاد و پرده از راز چپاولگران برداشت ..... ص : 91
چهارمین جرم - کلاه‏بردارى تراست‏هاى بزرگ دارو و محکومیت آنها در دادگاههاى آمریکا ..... ص : 92
پنجمین جرم مدت صد سال داروهاى ناسودمند یا... ..... ص : 95
نیرنگهاى لابوراتوار سازنده کورتیزون ..... ص : 110
نیرنگهاى لابوراتوار سازنده فنیل‏بوتازون ..... ص : 112
ششمین جرم: رشوه‏پردازى براى صدور پروانه ..... ص : 126
رشوه: عامل ایجاد وابستگى اقتصادى و سیاسى ..... ص : 137
هفتمین جرم: تراستهاى دارو از پى پر کردن کیسه خود... ..... ص : 142
ازدیاد فشارخون - ترکیبات یددار ..... ص : 144
فصل ششم عجز دانشمندان از حل مساله دارو
اقدامات سازمان بهداشت جهانى براى جلوگیرى از زیان داروها ..... ص : 152
کنگره‏هاى جهانى درباره زیان داروها ..... ص : 154
نتیجه اقدامات ..... ص : 155
فصل هفتم دستور مؤکد پزشکان قدیم درباره درمان بیماریها
تنها راه نجات ..... ص : 193
بعقیده ابن سینا، بهترین مکتب پزشکى آن است که به دارو نیاز نداشته باشد. ..... ص : 198
فصل هشتم اثبات کجى دیوار پزشکى
فصل نهم دیابت(بیمارى قند)
عجز دیابت‏شناسان جهان ..... ص : 248
ناامید شدن دیابت‏شناسان فرانسه ..... ص : 250
پیام«بنیاد پزشکى ابن سینا» ..... ص : 279
ضمیمه آخر کتاب

 


--------------------------------------


کتابنامه :

نام کتاب: دارو، مسئله پزشکى قرن‏

پدیدآور: مصطفوى کاشانى، سید جلال‏

تاریخ وفات پدیدآور: 1377 ه. ش‏

موضوع: تاریخ پزشکى- مبانى طب‏

زبان: فارسى‏   تعداد جلد: 1  ناشر: مؤسسه کیهان‏

مکان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1367 ه. ش‏  نوبت چاپ: اول‏


----------------------------------------------------------------


دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى


                           

                      ، ج‏8، ص: 171

 


  طب سنتى گیاهى

 

       طریقه درمان 


    با استفاده از گلها،

 

     میوه‏ ها و گیاهان



بر اساس طب قدیم‏

مقدمه‏

گذرگاه زندگى و مرگ، براى انسان هر دو یکى است: یعنى دهان انسان، هرچه از دهان به درون بدن داخل مى‏شود، هم مى‏تواند باعث زندگى بهتر و طول عمر شود، و هم قادر است موجب مرگ زودرس انسان گردد.


تمدن تبلیغاتى و مانورهاى سرمایه دارى، با تولد انواع خوراکى‏هاى شیمیایى و عرضه آن به بازارها، باعث مى‏شود تا انواع سمها وارد بدن ما شود. فرهنگ سرمایه‏دارى هم ما را چنان تربیت مى‏کند که از آغاز طفولیت، براى همه کسالت‏ها، به فراورده‏هاى شیمیائى متوسل شویم. مگر نه این که اولین درس این مکتب این است که براى رفع سردرد باید فلان قرص را خورد؟ و همین امور سبب مى‏شود که همه وسایل ارتباط جمعى ما، در محاصره تبلیغات داروهاى شیمیایى قرار گیرند.


فرهنگ سرمایه‏دارى داروئى، با تبلیغات وسیع و همه‏جانبه خود، تمام دردهاى معالجه با گیاهان طبیعى را بر روى ما بسته است، و بکلى عطاران پر تجربه را از متن جامعه دور انداخته و به ما این فکر غلط را تلقین نموده که: هر معجزه درمانى هست، در داروهاى شیمیائى است. حال آنکه پزشکان و محققان انسان دوست ثابت کرده‏اند که روزه گرفتن، چه روزه خوراکى و چه روزه فکرى و بازگشت به خویشتن و استراحت روحى، بزرگترین درمان دردهاست. اما اکثر ما چنان در دست افکار سودجویانه سرمایه‏داران داروئى اسیر شده‏ایم که حتى فکر رهائى را هم به سر، راه نمى‏دهیم و اگر

دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج‏8، ص: 172

پزشکى به ما بگوید: «بیمار عزیز، شما فقط با استراحت کردن و کم خوردن یا نخوردن معالجه مى‏شوید ...» چه بسا که ما به غلط چنین پزشکى را بى‏سواد، عقب مانده و فاقد صلاحیت به حساب مى‏آوریم.

شاید بدانید گیاهانى در نقاط مختلف کشور حاصلخیز ما وجود دارد که خروار خروار به خارج از کشور حمل مى‏شود و هرگز به ما نمى‏گویند که این نعمات الهى و برکات خداوندى چقدر باارزش هستند و در نتیجه ما همه، از ارزش‏هاى آنها بى‏خبریم.

سپس عصاره همین گیاهان را گرفته، بصورت انواع داروهاى شیمیائى به ما فروخته و داروخانه‏هاى خانگى را از آنها پر مى‏کنیم.

میوه‏ها، سبزى‏ها، گیاهان و به اصطلاح این علف هرزه‏هاى کوهساران، همه اینها همان خوراکى‏هاى حیات‏بخش است که زندگى طولانى و سرشار از سلامتى را به ارمغان مى‏آورند.

به گفته همین طرفداران علوم شیمیائى جدید، در آب‏هاى سالم زیرزمینى و چشمه‏ها، ذراتى است که نوشنده آن هرگز دچار فلج نمى‏شود، اسید معده پیدا نمى‏کند، بیماریهاى خونى نمى‏گیرد و بعضى بیماریهاى دیگر. اما در مقابل، ضد عفونى کردن آب مشروب شهرى، از روى ناچار، باعث مى‏شود تا فلج اطفال رایج شود، بیماریهاى روده‏اى، معده‏اى و خونى بسیار شود.

افراط هم یکى از عوامل مرگ زودرس است. افراط در کار، افراط در خوردن، افراط در شهوت‏رانى، افراط در خواب، افراط در هر چیزى و هر کارى خود، بلاآفرین است.

به گیاهى شاداب زیاد آب بدهید، مى‏میرد. زیاد کود بدهید مى‏خشکد. مدام آن را زیر نور آفتاب بگذارید پژمرده مى‏شود.

به پرنده، دانه بسیار و حتى سالم و خوب بدهید، اگر این پرنده زیاد این دانه‏هاى سالم را بخورد، که نمى‏خورد، مى‏میرد.

اگر به پرنده زیاد آب بدهید، که هرگز نخواهد نوشید، مى‏میرد.

گیاه به نسبت آوندهاى آبکش خود، احتیاج به آب دارد، و بیش و کم آن، باعث‏

دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج‏8، ص: 173

مرگ گیاه مى‏شود.

پرنده نسبت به جثه خود و نسبت به فعالیت و پرواز خود، آب و غذا مى‏خورد، و بیش و کم آن باعث مرگ پرنده مى‏شود.

گیاه را اگر در اتاق بگذارید، برگ‏هاى گیاه بطرف نور برمى‏گردد و بى‏نور، رشد نخواهد کرد.

حیوانات به هنگام بیمارى، به گوشه دنجى پناه مى‏برند و به طور مطلق از خوردن پرهیز کرده و استراحت مى‏کنند و در فرصتى کوتاه مى‏گردند و گیاهان مخصوص را بعنوان دارو مى‏خورند.

در زندگى امروزى که آسفالت، شن‏ریزى و زیر سازى باعث نابودى گیاهان شفابخش شده‏اند، حیوانات ناچارند با داروهاى شیمیائى معالجه شوند و مثل انسان به زندگى مصنوعى خود ادامه دهند.

دامداریهاى مدرن، شیمیائى و دور از طبیعت زنده، کیفیت شفابخش شیر حیوانات شیرده را پائین آورده است. زیرا که حیوانات اهلى شیرده، در طبیعت زنده، دقیقاً همان گیاهانى را مى‏خورند که شیر پر کیفیت، بازده آنها خواهد بود.

نگارنده هرگز قصد ندارد پیشرفت‏هاى طبى امروزى را انکار کند، اما بد است که بیمار خفته را از خواب بیدار بکنیم تا طبق دستور پزشک معالج، به او قرص خواب بدهیم. ما چه اصرارى داریم که خود را با این داروهاى سمى و کشنده، به سوى مرگ بکشانیم.

چرا آن‏قدر در روش تغذیه و سلامت خود کور، بى‏اطلاع و نادان باشیم تا محتاج این سمها شویم؟

شما این پرسش را از پزشک مخصوص خود، خیلى دوستانه بکنید: آیا شما هم به قدر من دارو مصرف مى‏کنید؟ به طور قطع پزشک شما خواهد گفت، هرگز!

این کتاب به دلیل این اندیشه دلسوزانه گردآورى شده است. یکبار این کتاب را براى سلامتى مرور کنیم. ما که رمان‏هاى چهار جلدى و قطور را با حرص و ولع مى‏خوانیم تا از

دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج‏8، ص: 174

قافله روشنفکران دنیا عقب نمانیم، کمى هم به بدن خود رحم کنیم و برایش ارزش قائل شویم و آن را براى بیشتر زنده ماندن بشناسیم، تا او را سالم نگاهداریم، تا بتوانیم براى بشر منشاء خوبى و خدمت باشیم.

امید است این کتاب پایه تدوین دائرة المعارف و فرهنگى عظیم از این اطلاعات با ارزش شود. پزشکان انساندوست از پشت میز مطلب‏هاى خود، راهى براى کاوشهایى در اصل داروها، گیاهان و غذاهاى شفابخش گردند و حد اقل روزى 5 دقیقه وقت خود را براى تدوین یک سطر از این قبیل مطالعات و خدمات، اختصاص دهند.

اگر هر پزشکى به جاى به ریشخند گرفتن طب گیاهى و غذائى، روزى چند دقیقه وقت خود را صرف این کند که بیمار خود را به اهمیت نوع تغذیه سالم و کم خوردن آشنا کند و به مطالعه کتابهائى که فرهنگ بهداشتى جامعه را بالا مى‏برد تشویق نماید، چه تحول بزرگى در بهداشت جامعه پدید مى‏آید ...

باید مطمئن باشیم، اگر کالاهاى تبلیغاتى جامعه‏هاى سرمایه‏دارى را مصرف کنیم از ورشکست شدن آنها جلوگیرى کرده، گناه ما و شما را هم خواهند بخشید! اما اگر ملت عزیز ما همچنان در جهل نسبت به فرهنگ راستین باقى بمانند و آگاهان در راه این وظیفه ملى و انسانى کوتاهى کنند، همه ما عملا اقدام به قتل عام جامعه به نفع آنان کرده‏ایم.

لزوم درمان‏هاى طبیعى در جامعه امروز ما، بیش از هر زمان دیگرى احساس مى‏شود و تحقق این امر امکان‏پذیر نیست، مگر با بالا بردن سطح آگاهى‏ها و فرهنگ سنتى جامعه ... و سرانجام به گفته ابن سینا: «هر کس مى‏تواند پزشک خود باشد» چرا شما نباشید؟

 

دسته ها :
X