دارو، مسئله پزشکى قرن، ص: 68
تمدن تبلیغاتى و مانورهاى سرمایه دارى، با تولد انواع خوراکى هاى شیمیایى
و عرضه آن به بازارها، باعث مىشود تا انواع سمها وارد بدن ما شود. فرهنگ
سرمایه دارى هم ما را چنان تربیت مىکند که از آغاز طفولیت، براى همه
کسالت ها، به فراورده هاى شیمیائى متوسل شویم. مگر نه این که اولین
درس این مکتب این است که براى رفع سردرد باید فلان قرص را خورد؟
و همین امور سبب مىشود که همه وسایل ارتباط جمعى ما،
در محاصره تبلیغات داروهاى شیمیایی قرار گیرند.
«امروزه، پزشک بر اثر آگهی ها و تبلیغات دامنه دار
آزمایشگاهها و کارخانههاى داروسازى، یک داروى
اختصاصى را انتخاب کند و در نسخه بنویسد
و پزشکان تقریبا در تمام موارد از چگونگى تأثیر
داروهاى اختصاصى بى اطلاع اند
و به خود مى گویندچون وزارت بهدارى تهیه و فروش
این دارو را اجازه داده و تصویب کرده است، ب
ناگزیر سودمند و مفید است.»
ابن سینا: «هر کس مى تواند پزشک خود باشد» چرا شما نباشید؟
تمامی مطالب پزشکی و طب سنتی در وبلاگ های نورمسجدین
نمونه مطالب نرم افزار: طب اسلامی نورنسخه1/5
مربوط به مرکزتحقیقات نورشهرمقدس قم-
بلوارجمهوری-بعدازکوچه4 است.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
ازکتاب : قانونچه فی الطب
مقاله دهم : ویژگیهاى
خوردنیها
و نوشیدنی هاى متعارف
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب،
متن، ص: 289
فصل اول: حبوبات و بذرها
-------------------------------------------------------------------------------------------
الحِنطَةُ حارَّةٌ رَطبَةٌ فی الدّرجة الأولی.
گندم از نظر گرمى و ترى در درجه اول است.
الشَّعِیرُ باردٌ رَطبٌ فی الدّرجة الأولی، و هو أقَلُّ غذاءً من الحِنطَة.
جو در درجه اول سردى و ترى است و غذائیتش از گندم کمتر است.
الجاوَرسُ باردٌ یابسٌ فی الثّانیة.
ارزن در درجه دوم سردى و خشکى قرار دارد.
الحِمَّصُ حارٌّ رَطبٌ فی الدّرجة الأولی.
نخود در درجه اول گرمى و ترى است.
العَدَسُ باردٌ فی الدّرجة الأولی یابسٌ فی الثّانیة.
عدس از نظر سردى در درجه اول و از نظر خشکى در درجه دوم است.
البَاقِلّاءُ باردٌ یابسٌ فی الدّرجة الأولی.
باقلا در درجه اول سردى و خشکى است.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 290
الحُلبَةُ حارَّةٌ فى الدّرجة الثّانیة یابسَةٌ فی الدّرجة[1] الأولی.
شنبلیله در درجه دوم گرمى و در درجه اول خشکى قرار دارد.
الماشُ باردٌ رَطبٌ فى الدّرجة الأولی.
ماش در درجه اول سردى و ترى است.
اللّوبِیا حارٌّ رَطبٌ.
لوبیا گرم و تر است.
الأرُزُّ حارٌّ قابِضٌ فی الدّرجة الأولی یابسٌ فى الثّانیة.
برنج در درجه اول گرمى و در درجه دوم خشکى قرار دارد و قابض است.
السِّمسِمُ حارٌّ لَیِّنٌ[2] فی الدّرجة الأولی.
کنجد در درجه نخست گرمى و ترى قرار دارد.
الخَشخاشُ باردٌ فی الدّرجة الأولی، یابسٌ فی الدّرجة الثّانیة[3].
خشخاش در درجه اول سردى و در درجه دوم خشکى است.
بَزرُالکَتانِ حارٌّ لَیِّنٌ.
تخم کتان گرم و تر است.
الشَّهدانَجُ حارٌّ یابسٌ فی الدّرجة الثّانیة.
تخم شاهدانه در درجه دوم گرمى و خشکى است.
______________________________
(1). ب: (الدرجة) ساقطة.
(2). در حاشیه نسخه الف، واژه لین در بسیاری از موارد یه رطب معنا شده است.
(3). الف: (الدرجة) ساقطتان.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 291
الفصل الثّانى: فی اللُّحومِ و البَیض
فصل دوم: گوشتها و تخم پرندگان
لَحمُ الغَنَمِ حارٌّ رَطبٌ ما خَلا[4] التَّیسَ فَإِنَّهُ باردٌ یابسٌ.
گوشت گوسفند گرم و تر است، به جز گوشت بز نر که سرد و خشک است.
لَحمُ البَقَرِ باردٌ یابسٌ.
گوشت گاو سرد و خشک است.
لَحمُ العِجلِ مُعتَدِلٌ.
گوشت گوساله یکساله معتدل است.
لَحمُ الحَیَوانِ البَرِّىِّ أحَرُّ و أیبَسُ من لُحومِ الحَیَوانِ الأهلِىِّ.
گوشت حیوانات بیابانى گرمتر و خشکتر از حیوانات اهلى است.
لَحمُ العَصافِیرِ حارٌّ یابسٌ فی الثّانیة[5].
گوشت گنجشگ در درجه دوم گرمى و خشکى است.
لَحمُ الطَّیرِ المائِىِّ أبرَدُ و أرطَبُ من لَحمِ[6] غَیرِهِ من الطُیورِ.
گوشت پرندگان آبى رطبتر و سردتر از سایر پرندگان
______________________________
(1). ب: ما عدا.
(2). ب: (فی الثانیة) ساقطة.
(3). ب: لحوم.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 292
است.
لَحمُ السَّمَکِ الطَّرِىِّ باردٌ رَطبٌ سَرِیعُ الانهِضامِ.
گوشت ماهى تازه سرد و تر و زودهضم است.
و أمّا البَیضُ
تخم پرندگان
فَصُفرَةُ بَیضِ الدَّجاجِ حارَّةٌ و بَیاضُهُ باردٌ، و کُلُّ بَیضَةٍ فَقوتُها تُناسِبُ قوةَ ما یَبِیضُهُ[7].
زرده آنها گرم و سفیدى آنها سرد است. و قوت تخم هر پرندهاى متناسب با خصوصیات پرنده تخمگذار است.
______________________________
(1). ب: و أمّا البیض؛ فصفرة بیض الدّجاج حارّ و بیاضه بارد، و کلّ بیض فقوّته تناسب ما بیضه.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 293
الفصل الثّالث: فی اللَّبَنیات
فصل سوم: شیر و فرآوردههاى آن
الألبانُ کُلَّها باردَةٌ رَطْبَةٌ. إلّا أنَّ ألبانَ البَقَرِ أبرَدُ و أرطَبُ من ألبانِ الغَنَمِ.
همه شیرها سرد و ترند. با این فرق که شیر گاو رطبتر و سردتر از شیر گوسفند است.
السَّمنُ حارٌّ لَیِّنٌ.
روغن گرم و تر است.
الزُّبدُ أقَلُّ حَرارَةً.
گرمى کره از روغن کمتر است.
الجُبُنُ[8] الطَّرِىُّ باردٌ رطبٌ، و الحِرّیفُ حارٌّ یابسٌ، و العَتِیقُ حارُّ یابسٌ[9].
پنیر تازه سرد و تر، پنیر تند و زننده و نیز پنیر بسیار مانده گرم و خشکاند.
______________________________
(1). الجُبن و الجُبُن و الجُبُنّ هر سه صحیح است.
(2). ب: و العتیق حار یابس و الحریف حار یابس.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 294
الفصل الرّابع: فی البُقول
لکُرّاثُ حارٌّ یابسٌ. فصل چهارم: سبزیها
ترهسبزى گرم و خشک است.
الطَّرخونُ و النَّعنَعُ[10] حارّان یابسان.
ترخون و نعناع گرم و خشکاند.
السِّلقُ حارٌّ[11] باردٌ رَطبٌ.
چغندر گرم و سرد و تر است.
الجِرجِیرُ حارٌّ یابسٌ.
تخم ترهتیزک (شاهى) گرم و خشک است.
الکُزبُرَةُ باردَةٌ رَطبَةٌ.
گشنیز سرد و تر است.
البَصَلُ حارٌّ یابسٌ.
پیاز گرم و خشک است.
الثّومُ حارٌّ یابسٌ.
سیر گرم و خشک است.
الخَسُّ باردٌ رَطبٌ.
کاهو سرد و تر است.
الإِسفاناخُ مُعتَدِلُ الحَرِّ و البَردِ.
اسفناج معتدل در گرمى و سردى
______________________________
(1). ب: و النعناع.
(2). ب: (حار) ساقطة.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 295
است.
الکَرَفسُ حارٌّ یابسٌ.
کرفس گرم و خشک است.
الباذَروجُ حارٌّ رَطبٌ.
ریحان کوهى گرم و تر است.
الشِّبِتُ[12] حارٌّ یابسٌ.
شوید گرم و خشک است.
الهِندِباءُ باردٌ یابسٌ.
کاسنى سرد و خشک است.
وَرَقُ حَبِّ الرَّشادِ و الفُجلِ حارّانِ یابسانِ.
برگ شاهى (تره تیزک) و برگ ترب گرم و خشکاند.
القَرعُ باردٌ رَطبٌ
کدو سرد و تر است.
الفودَنجُ حارٌّ یابسٌ.
پونه گرم و خشک است.
الحُمّاضُ باردٌ یابسٌ.
ترشک سرد و خشک است.
الکُشوثُ[13] حارٌّ یابسٌ.
کشوث گرم و خشک است.
الفَرفَخُ باردٌ لَیِّنٌ.
خرفه سرد و تر است.
البَقلَةُ الیَمانِیَّةُ باردَةٌ رَطبَةٌ.
بقله یمانى (سفید مرز) سرد و تر است.
اللَّبلابُ الرَّبِیعِىُّ باردٌ رَطبٌ، و الخَرِیفی منه حارٌّ یابسٌ.
پیچک بهاره سرد و تر، و پیچک پائیزه گرم و خشک است.
الباذِنجانُ حارٌّ یابسٌ.
بادنجان گرم و خشک است.
أمّا أُصولُ البُقولِ
سبزیهاى ریشهاى
فَالفُجلُ حارٌّ یابسٌ قاطِعٌ لِلبَلغَمِ.
ترب گرم و خشک و از بین برنده بلغم است.
الکُرُنبُ حارٌّ یابسٌ نَفّاخٌ.
کلم قمرى گرم و خشک و بادناک است.
______________________________
(1). الشِبِت و الَشِبت هر دو صحیحاند. در حاشیه نسخه الف، شبث نیز آمده است که به همان معناست.
(2). کَشوث، أکشوث، کُشوث، کَشوثاء، و شَکوثاء همه صحیحاند.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 296
الجَزَرُ حارٌّ رطبٌ بَطِىءُ الانهِضامِ.
هویج زردک گرم و تر و دیرهضم است.
الشَّلجَمُ حارٌّ رَطبٌ سَرِیعُ الانهِضامِ.
شلغم گرم و تر و زود هضم است.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 297
الفصل الخامس: فی الفَواکِه
فصل پنجم: میوهها
أمّا الرَّطبَةُ
از میان میوههاى تر
فَالعِنَبُ حارٌّ رَطبٌ مُسهِلٌ لِلطَّبِیعَةِ.
انگور گرم و تر و مسهل طبیعت است.
التِّینُ و الجَوزُ حارّانِ رَطبانِ[14].
انجیر و گردوى تازه گرم و ترند.
الرُّمّانُ الحُلوُ مُعتَدِلُ الحَرارَةِ و الرُّطوبَةِ، و الحامِضُ باردٌ یابسٌ.
انار شیرین معتدل در گرمى و ترى، و انار ترش سرد و خشک است.
العُنّابُ حارٌّ رَطبٌ مُسَکِّنٌ لِلدَّمِ.
عنّاب تازه گرم و تر و مسکّن خون است.
الخَوخُ باردٌ رَطبٌ.
هلو سرد و تر است.
الکُمَّثرَی و السَّفَرجَلُ باردانِ یابسانِ مُقَوِّیانِ لِلمَعِدَةِ.
گلابى و به سرد و خشک و تقویت کننده معدهاند.
______________________________
(1). ب: و التین حار رطب المرطب حار رطب.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 298
الإِجّاصُ باردٌ رَطبٌ[15].
آلوبخارا سرد و تر است.
المِشمِشُ باردٌ رَطبٌ.
زردآلو سرد و تر است.
التُّفّاحُ باردٌ یابسٌ مُقَوٍّ لِلقَلبِ.
سیب سرد و خشک و مقوى قلب است.
البِطِّیخُ الحُلوُ حارٌّ رَطبٌ، و غَیرُ الحُلوِ باردٌ رَطبٌ.
خربزه شیرین گرم و تر، و خربزه غیر شیرین سرد و تر است.
التّوتِ الأسوَدٌ[16] حارٌّ لَیِّنٌ، و الأبیَضُ مُعتَدِلُ الحَرارَةِ[17].
توت سیاه گرم و تر، و توت سفید در گرمى معتدل است.
القِثّاءُ و الخِیارُ باردانِ رَطبانِ.
خیار سبز و خیارچنبر سرد و تر اند.
و أمّا الفَواکِهُ الیابسَةُ
از میان میوههاى خشک
فَالعُنّابُ مُعتَدِلُ الحَرِّ غَلِیظٌ.
عناب خشک معتدل در گرمى، و غلیظ است.
و السِّبِستانُ[18] حارٌّ بِاعتِدالٍ.
سپستان گرم به اعتدال است.
اللَّوزُ الحُلوُ حارٌّ لَیِّنٌ بِاعتِدالٍ.
بادام شیرین گرم و تر در حد اعتدال است.
الفُندُقُ[19] مُعتَدِلُ الحَرارَةِ.
فندق معتدل در گرمى است.
الجَوزُ حارٌّ یابسٌ.
گردو گرم و خشک است.
الخَوخُ مُعتَدِلُ الحَرارَةِ[20].
برگه هلوى خشک معتدل در گرمى است.
______________________________
(1). ب: ملین للطبیعة.
(2). ب: الاسود الحلو.
(3). ب: و التوت الاسود الحامض بارد یابس نافع للخناق.
(4). (الف): السفستان.
(5). ب: البندق معتدل الحر. فَندق هم مىگویند، ولی فُندق بهتر است.
(6). ب: معتدل الحر.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 299
المِشمِشُ الحُلوُ مُعتَدِلُ الحَرِّ، و[21] الحامِضُ باردٌ.
برگه زردآلوى خشکِ و شیرین معتدل در گرمى، و ترش آن سرد است.
الفُستُقُ حارٌّ یابسٌ.
پسته گرم و خشک است.
الزَّبِیبُ حارٌّ لَیِّنٌ.
مویز گرم و تر است.
الزَّیتونُ الأسوَدُ حارٌّ یابسٌ، و الأبیَضُ باردٌ یابسٌ.
زیتون سیاه گرم و خشک، و زیتون سفید سرد و خشک است.
______________________________
(1). ب: (و) ساقطة.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 300
الفصل السادس: فی الرَّیاحین
فصل ششم: گلها و سبزیهاى خوشبو
الوَردُ باردٌ قابِضٌ.
گلسرخ سرد و قابض است.
السَّوسَنُ حارٌّ یابسٌ.
سوسن گرم و خشک است.
النَّرجِسُ حارٌّ لَیِّنٌ.
نرگس گرم و تر است.
البَنَفسَجُ باردٌ لَیِّنٌ.
بنفشه سرد و تر است.
المَرزَنجوشُ حارٌّ یابسٌ.
مرزنجوش سرد و خشک است.
النَّمّامُ حارٌّ یابسٌ.
سیسنبر گرم و خشک است.
النِّسرِینُ و شاهَسفَرَم مائِلانِ إلى الحَرِّ و الیُبسِ.
نسرین و ریحان متمایل به گرمى و خشکى است.
الخُزامی حارٌّ یابسٌ.
شببوى بیابانى (اروانه) گرم و خشک است.
و الفَلَنجمِشک[22] حارٌّ یابسٌ.
فرنجمشک گرم و خشک است.
______________________________
(1). فلنجمشک، فرنجمشک، پلنگمشک، فلنکشک، بلنجمشک، برنجمشک همان تخم بالنگو است.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 301
الخِیریُّ مُعتَدِلُ الحَرِّ.
شببوى زرد معتدل در گرمى است.
اللُّفاحُ باردٌ مُخَدِّرٌ.
لفاح سرد و مخدر (سستکننده) است.
الجُلَّنارُ مُعتَدِلُ الحَرِّ.
گلنار معتدل در گرمى و خشکى است.
الیاسَمِینُ الأصفَرُ حارٌّ یابسٌ، و الأبیَضُ مُعتَدِلٌ.
ى اسمین زرد گرم و خشک، و یاسمین سفید معتدل است.
الآسُ باردٌ قابِضٌ.
مورد سرد و قابض است.
البابونَجُ حارٌّ یابسٌ.
بابونه گرم و خشک است.
الکافورُ باردٌ یابسٌ.
کافور سرد و خشک است.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 302
الفصل السابع: فی الأدهانِ
فصل هفتم: روغنها
دُهنُ الحَلِّ مُعتَدِلُ الحَرِّ و الیُبسِ.
روغن کنجد معتدل در گرمى و خشکى است.
دُهنُ الجَوزِ حارٌّ یابسٌ.
روغن گردو گرم و خشک است.
دُهنُ اللَّوزِ مُعتَدِلُ الحَرِّ و[23] اللّینِ.
روغن بادام معتدل در حرارت و لینت دهنده است.
دُهنُ بِزرِ الکَتّانِ حارٌّ یابسٌ.
روغن تخم کتان گرم و خشک است.
دُهنُ الزَّیتِ حارٌ[24] یابسٌ.
روغن زیتون گرم و خشک است.
دُهنُ البَنَفسَجِ مُعتَدِلُ البُرودَةِ و الرُّطوبَةِ.
روغن بنفشه معتدل در سردى و ترى است.
دُهنُ الوَردِ باردٌ یابسٌ قابِضٌ.
روغن گلسرخ سرد و خشک و
______________________________
(1). ب: الحر لین.
(2). الف: بارد.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 303
قابض است.
دُهنِ الیاسَمِینِ و النِّسرِینِ حارّانِ یابسانِ.
روغن یاسمین و نسرین گرم و خشک است.
دُهنُ الخِلافِ مُعتَدِلُ الحَرِّ و البَردِ[25].
روغن بید معتدل در گرمى و سردى است.
دُهنُ الخَشخاشِ باردٌ مُخَدِّرٌ مُنَوِّمٌ[26].
روغن خشخاش سرد و مخدر (سستکننده) و خوابآور است.
دُهنُ الشَّهدانَجِ حارٌّ یابسٌ.
روغن شاهدانه گرم و خشک است.
دُهنُ الخَردَلِ حارٌّ یابسٌ.
روغن خردل گرم و خشک است.
دُهنُ الفُستُقِ حارٌّ لَیِّنٌ.
روغن پسته گرم و تر است.
دُهنُ النَیلوفَرِ[27] باردٌ رَطبٌ.
روغن نیلوفر سرد و تر است.
دُهنُ المَرزَنجوشِ حارٌّ یابسٌ.
روغن مرزنجوش گرم و خشک است.
دُهنُ السَّوسَنِ حارٌّ یابسٌ.
روغن سوسن گرم و خشک است.
دُهنُ النَّرجِسِ حارٌّ لَیِّنٌ.
و روغن نرگس گرم و تر است.
______________________________
(1). ب: (و البرد) ساقطة.
(2). ب: (منوّم) ساقطة.
(3). النَیلوفر و اللَینوفر هر دو صحیح است.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 304
الفصل الثّامن: فی الطّیب
فصل هشتم: چیزهاى خوشبو
المِسکُ قَوِىُّ الحَرارَةِ و الیُبوسَةِ.
مشک قوى در گرمى و خشکى است.
العَنبَرُ ألیَنُ حَرارَةً و یُبساً منه.
عنبر در گرمى و خشکى ملایمتر از مشک است.
العودُ الهِندىُّ مُعتَدِلُ الحَرِّ و الیُبسِ.
عود هندى معتدل در گرمى و خشکى است.
الکافورُ باردٌ[28] یابسٌ بِإِفراطٍ، و هو مُرَکَّبٌ من جَوهَرَینِ: أحَدُهُما باردٌ و الآخَرُ یابسٌ بِإِفراطٍ[29].
کافور سرد و بسیار خشک است. و آن مرکب از دو جوهر است که یکى سرد است و دیگرى بسیار خشک.
الصَّندَلُ مُعتَدِلُ البَردِ.
صندل در سردى معتدل است.
الزَّعفَرانُ حارٌّ یابسٌ.
زعفران گرم و خشک است.
______________________________
(1). ب: (بارد) ساقطة.
(2). ب: احدهما یابس و الآخر بارد.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 305
القَرَنفُلُ حارٌّ لَیِّنٌ.
میخک گرم و ملایم است.
جَوزُبوا حارٌّ لَیِّنٌ.
جوزبویا گرم و ملایم است.
القُسطُ حارٌّ یابسٌ.
قسط گرم و خشک است.
السُکُّ باردٌ یابسٌ.
سُک سرد و خشک است.
السُّنبُلُ مُعتَدِلُ الحَرِّ یابسٌ.
سنبل معتدل در گرمى و خشک است.
البَسباسَةُ حارٌّ یابسٌ[30].
پوست جوزبویا گرم و خشک است.
القاقُلَةُ حارَّةٌ یابسَةٌ[31].
هل گرم و خشک است.
______________________________
(1). ب: البسباس حار لین.
(2). ب: حار لینه.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 306
الفصل التّاسع: فی التَّوابِلِ
فصل نهم: دواهاى خشک که در غذا مىریزند
الکُزبرة الیابسَةُ مُعتَدِلَةٌ فی الحَرِّ و الیُبسِ.
گشنیز خشک معتدل در گرمى و خشکى است.
الکَمّونُ و السَّعتَرُ و الکَرَویا و النّانخواهُ و الشّونیزُ و الفُلفُل و الدّارصِینىّ و الزَّنجَبیلُ و الخَولِنجانُ و الأُشَقُّ و الأنجُدانُ کُلُّها[32] حارَّةٌ یابسَةٌ.
زیره، آویشن، شاهزیره، زنیان، سیاهدانه، فلفل، دارچینى، زنجبیل، خولنجان، اشق، و گلپر همه گرم و خشکاند.
الخَردَلُ حارٌّ یابسٌ[33].
خردل گرم و خشک است.
______________________________
(1). ب: (کلها) ساقطة.
(2). ب: منقی للبلغم. السماق و البصل و النرجس باردة یابسه.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 307
الفصل العاشر: فی الرَّواصیر
فصل دهم: ترشیها
الخَلُّ باردٌ یابسٌ.
سرکه سرد و خشک است.
المُرِّىُّ حارٌّ یابسٌ.
آبکامه گرم و خشک است.
الثّومُ المُرَبّی بِالخَلِّ مُعِینٌ لِلهَضمِ[34] قَلِیلُ الحَرارَةِ.
ترشى سیر گرمىاش کم و یارىکننده گوارش است.
و کَذلِکِ[35] البَصَلُ المُرَبّی بِالخَلِّ العَتِیقِ حارٌّ لَطِیفٌ مُدِرٌّ لِلبَولِ.
پیاز پرورده در سرکه کهنه گرم، داراى جرم لطیف، و ادرارآور است.
[و] الاشتُرغار حارٌّ[36] غَلِیظٌ.[37]
ریشه انجدان پرورده در سرکه انگور گرم و غلیظالجرم است.
______________________________
(1). ب: معین على الهضم.
(2). ب: کذا.
(3) الف: (حار) ساقطة.
(4). در حاشیه نسخه الف کلمه [المخلّل] نوشته شده است. در کتاب مخزن الادویه در این باره آمده: «مخلل بیخ آن یعنی به سرکه پرورده آن مفتح سدهها مسخّن معده و مشهّی و هاضم طعام و منبّه آن و مدر بول و دافع یرقان ... است». همچنین، توجه به این نکته لازم است که دو گیاه اشترغار (ریشه انجدان) و اشترخار (خارشتر) با هم فرق دارند
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 308
الفصل الحادى عشر: فی الأنبِذَةِ و الأشرِبَةِ و الرُّبوبِ
فصل یازدهم: شرابها، شربتها و ربها
أمّا الأنبِذَةُ
الف. شرابها
فَنَبِیذُ العِنَبِ حارٌّ رَطبٌ.
شراب انگور گرم و تر است.
و العَتِیقُ حارٌّ یابسٌ.
و شراب عتیق آن گرم و خشک است.
نَبِیذُ الزَّبیبِ مُعتَدِلُ الحَرِّ و الرُّطوبَةِ نَفّاخٌ.
شراب مویز معتدل در گرمى و رطوبت بوده و نفاخ است.
و نَبِیذُ التَّمرِ و الدِّبسُ[38] لَیِّنٌ[39].
شراب خرما و شیره گرم و ترند.
أمّا الأشرِبَةُ و الرُّبوبُ
ب. شربتها و ربها
فَالسِّکَنجَبِینُ السُّکَرىُّ الساذِجُ باردٌ، نافِعٌ لِلمعدَةِ، نافِضٌ[40] لِلبَلغَمِ عَنها.
سکنجبین شکرى ساده سرد و مفید براى معده و زائل کننده بلغم از آن
______________________________
(1). دبس: دوشاب. شامل دوشاب خرما و انگور
و توت سفید و ... است. مراد از مطلق آن انگوری و خرمایی است.
(مخزن الادویه)
(2). لیّن: ای حار رطب.
(3). ب: ناقص.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 309
است.
و السِّکَنجَبِینُ[41] المُتَّخَذُ بِالأُصولِ و البُزورِ أکثَرُ حَرارَةً نافِعٌ لِلمعدَةِ.
سکنجبین اصولى و سکنجبین بزورى گرمى آنها بیشتر است و براى معده مفیدند.
شَرابُ البَنَفسَجِ مُعتَدِلٌ فی الحَرِّ و البَردِ.
شربت بنفشه معتدل در گرمى و سردى است.
رُبُّ التُّفّاحِ و السَّفَرجَلِ باردانِ عاقِلانِ[42] لِلبَطنِ.
رب به و سیب سرد و بندآورنده شکماند.
رُبُّ الحِصرِمِ باردٌ یابسٌ مُسَکِّنٌ لِلعَطَشِ. رب غوره سرد و خشک و مسکن تشنگى است.
رُبُّ الرُّمّانِ حارٌّ جَیِّدٌ لِلمعدَةِ مُسَکِّنٌ لِلغَثَیانِ و العَطَشِ[43].
رب انار گرم و نافع براى معده و تسکین دهنده دل بهم خوردگى (مقدمه قى) و دافع تشنگى است.
رُبَ التّوتِ باردٌ مُطلِقٌ لِلطَّبِیعَةِ جَیِّدٌ لِلحَرارَةِ.
رب توت سرد و ملین طبع و مفید براى حرارت است.
______________________________
(1). الف: السکنجبین.
(2). ب: عاقدان.
(3). ب: للعطش و الغثیان.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 310
الفصل الثّانى عشر: فی المُرَبَّیات[44]
فصل دوازدهم: مرباها
الجُلَنجَبِینُ السُّکَّرىُّ مُقَوٍّ لِلمعدَةِ مُسَخِّنٌ لَها.
گلقند شکرى مقوى معده و گرمکننده آن.
و العَسَلِىُّ أقوی حَرارَةً منه[45].
و گلقند عسلى گرمى بیشتر دارد.
البَنَفسَجُ المُرَبّی مُعتَدِلُ الحَرِّ و البَردِ مُلیِّنٌ لِلبَطنِ.
مرباى بنفشه معتدل در گرمى و سردى و نرمکننده شکم است.
الزَّنجَبِیلُ المُرَبّی بِالعَسَلِ مُسَخِّنٌ لِلمَعِدَةِ.
مرباى عسلى زنجبیلى گرمکننده معده است.
الإهلِیلَجُ[46] الکابُلِىُّ المُرَبَّی بِالعَسَلِ مُقَوٍّ لِلمَعِدَةِ حافِظٌ لِلشَّبابِ.
مرباى هلیله کابلى با عسل مقوى معده و نگاه دارنده جوانى است.
السَّفَرجَلُ و التُّفّاحُ المُرَبَّیانِ مُقَوِّیانِ
مرباى به و سیب گرم و خشک و
______________________________
(1). ب: فی الانبجات.
(2). ب: (منه) ساقطة.
(3). الف: الهلیلج.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 311
لِلمَعِدَةِ حارّانِ[47] یابسانِ حابِسانِ لِلإِسهالِ الصَّفراوِىِ[48].
مقوى معده و بند آورنده اسهالهاى صفراوى اند.
و الاترُجُ المُرَبّی مُسَخِّنٌ لِلمعدةِ.
و مرباى اترج گرمکننده معده است.
______________________________
(1). ب: الحارة حابسان.
(2). الف: لاسهال الصفراء.
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 312
الفصل الثّالث عشر: فی أحوال الطَّبیخ
فصل سیزدهم: پختنىها
أمّا الإسفیدباجاتُ
الف. شورباها
فَهى مُلَیِّنَةٌ.
شورباها نرمکننده طبیعتاند.
و الخَلَّیاتُ مُجَفِّفَةٌ.
آشهاى سرکه مجففاند.
و المُرَکَّبُ منهما مِثلُ الزّیرباج مُعتَدِلٌ.
و مرکب از هر دو فقره بالا، مانند آش زیرباج، معتدلاند.
و اللَّبَنِیاتُ باردَةٌ
لبنیات همگى سردند.
و المُتَّخَذَةُ من المِیاهِ المُعتَصَرَةِ کَماءِ الحِصرِمِ و الرُّمّانِ و السُّماقِ و التُّفّاحِ فَقوّتُها مِثلُ قوةِ عُصارَتِها.
و قوت آشهایى که با آب میوههایى مثل آبغوره و انار و سماق و سیب پخته شده مانند خواص عصاره و شیره آن میوههاست
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب، متن، ص: 313
و أمّا الحُلوِیّاتُ
ب. حلواها
فَالعَسَلىُّ مُعِینٌ على الهَضمِ، و العَجِینىُّ غَلِیظٌ مولِّدٌ لِلسُّدَدِ[49].
حلواى عسلى یارىدهنده گوارش،
و حلواى خمیرى غلیظ و موجب بروز سده است.
و اللهُ أعلَمُ بِالصَّوابِ.
و الله اعلم.
______________________________
(1). ب: مولد السدد و السکری رطب.
[1] ( 1). ب:( الدرجة) ساقطة.
[2] ( 2). در حاشیه نسخه الف، واژه لین در بسیاری از موارد یه رطب معنا شده است.
[3] ( 3). الف:( الدرجة) ساقطتان.
[4] ( 1). ب: ما عدا.
[5] ( 2). ب:( فی الثانیة) ساقطة.
[6] ( 3). ب: لحوم.
[7] ( 1). ب: و أمّا البیض؛ فصفرة بیض الدّجاج حارّ و بیاضه بارد، و کلّ بیض فقوّته تناسب ما بیضه.
[8] ( 1). الجُبن و الجُبُن و الجُبُنّ هر سه صحیح است.
[9] ( 2). ب: و العتیق حار یابس و الحریف حار یابس.
[10] ( 1). ب: و النعناع.
[11] ( 2). ب:( حار) ساقطة.
[12] ( 1). الشِبِت و الَشِبت هر دو صحیحاند. در حاشیه نسخه الف، شبث نیز آمده است که به همان معناست.
[13] ( 2). کَشوث، أکشوث، کُشوث، کَشوثاء، و شَکوثاء همه صحیحاند.
[14] ( 1). ب: و التین حار رطب المرطب حار رطب.
[15] ( 1). ب: ملین للطبیعة.
[16] ( 2). ب: الاسود الحلو.
[17] ( 3). ب: و التوت الاسود الحامض بارد یابس نافع للخناق.
[18] ( 4).( الف): السفستان.
[19] ( 5). ب: البندق معتدل الحر. فَندق هم مىگویند، ولی فُندق بهتر است.
[20] ( 6). ب: معتدل الحر.
[21] ( 1). ب:( و) ساقطة.
[22] ( 1). فلنجمشک، فرنجمشک، پلنگمشک، فلنکشک، بلنجمشک، برنجمشک همان تخم بالنگو است.
[23] ( 1). ب: الحر لین.
[24] ( 2). الف: بارد.
[25] ( 1). ب:( و البرد) ساقطة.
[26] ( 2). ب:( منوّم) ساقطة.
[27] ( 3). النَیلوفر و اللَینوفر هر دو صحیح است.
[28] ( 1). ب:( بارد) ساقطة.
[29] ( 2). ب: احدهما یابس و الآخر بارد.
[30] ( 1). ب: البسباس حار لین.
[31] ( 2). ب: حار لینه.
[32] ( 1). ب:( کلها) ساقطة.
[33] ( 2). ب: منقی للبلغم. السماق و البصل و النرجس باردة یابسه.
[34] ( 1). ب: معین على الهضم.
[35] ( 2). ب: کذا.
[36] ( 3) الف:( حار) ساقطة.
[37] ( 4). در حاشیه نسخه الف کلمه[ المخلّل] نوشته شده است. در کتاب مخزن الادویه در این باره آمده:« مخلل بیخ آن یعنی به سرکه پرورده آن مفتح سدهها مسخّن معده و مشهّی و هاضم طعام و منبّه آن و مدر بول و دافع یرقان ... است». همچنین، توجه به این نکته لازم است که دو گیاه اشترغار( ریشه انجدان) و اشترخار( خارشتر) با هم فرق دارند
[38] ( 1). دبس: دوشاب. شامل دوشاب خرما و انگور و توت سفید و ... است. مراد از مطلق آن انگوری و خرمایی است.( مخزن الادویه)
[39] ( 2). لیّن: ای حار رطب.
[40] ( 3). ب: ناقص.
[41] ( 1). الف: السکنجبین.
[42] ( 2). ب: عاقدان.
[43] ( 3). ب: للعطش و الغثیان.
[44] ( 1). ب: فی الانبجات.
[45] ( 2). ب:( منه) ساقطة.
[46] ( 3). الف: الهلیلج.
[47] ( 1). ب: الحارة حابسان.
[48] ( 2). الف: لاسهال الصفراء.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
علل برخى از بیماریها
دارو، مسئله پزشکى قرن، ص: 68
تمدن تبلیغاتى و مانورهاى سرمایه دارى، با تولد انواع خوراکى هاى شیمیایى
و عرضه آن به بازارها، باعث مىشود تا انواع سمها وارد بدن ما شود. فرهنگ
سرمایه دارى هم ما را چنان تربیت مىکند که از آغاز طفولیت، براى همه
کسالت ها، به فراورده هاى شیمیائى متوسل شویم. مگر نه این که اولین
درس این مکتب این است که براى رفع سردرد باید فلان قرص را خورد؟
و همین امور سبب مىشود که همه وسایل ارتباط جمعى ما،
در محاصره تبلیغات داروهاى شیمیایى قرار گیرند.
«امروزه، پزشک بر اثر آگهی ها و تبلیغات دامنه دار
آزمایشگاهها و کارخانههاى داروسازى، یک داروى
اختصاصى را انتخاب کند و در نسخه بنویسد
و پزشکان تقریبا در تمام موارد
از چگونگى تأثیر داروهاى
اختصاصى بى اطلاع اند
و به خود مى گویندچون وزارت بهدارى تهیه و فروش
این دارو را اجازه داده و تصویب کرده است، ب
ناگزیر سودمند و مفید است.»
ابن سینا: «هر کس مى تواند پزشک خود باشد» چرا شما نباشید؟
-------------------------------------------------------------------------------------
دارو، مسئله پزشکى قرن
فهرست مطالب
پیشگفتار
فصل اول تمدن و فرهنگ عظیم اسلام بنیانگزار تمدن و فرهنگ کنونى جهان
اعزام دانشجویان اسپانیایى براى فراگیرى علوم اسلامى به اسپانیا ..... ص : 15
تمایل شدید اروپاییان به فراگیرى علوم اسلامى ..... ص : 17
فصل دوم تجدید حیات علم و ادب در اروپا
موافقین با مکتب طب شیمیایى پاراسلس ..... ص : 26
مخالفین با مکتب طب شیمیائى پاراسلس ..... ص : 27
فصل سوم دارو به عنوان یک(مسأله) بغرنج و لا ینحل
فصل چهارم هشدار به همه پزشکان و اخطار به عموم بیماران در پنج قاره جهان
فصل پنجم جرائم دهگانه تراستهاى دارو
نخستین جرم اغفال پزشکان جهان در تمام طول مدت چهل سال اخیر ..... ص : 67
دومین جرم تراستهاى دارو براى فروش هرچه بیشتر فرآوردههاى خود ..... ص : 79
سومین جرم گرانفروشى و اجحاف یا چپاول و غارتگرى ..... ص : 85
واقعهاى که در تهران اتفاق افتاد و پرده از راز چپاولگران برداشت ..... ص : 91
چهارمین جرم - کلاهبردارى تراستهاى بزرگ دارو و محکومیت آنها در دادگاههاى آمریکا ..... ص : 92
پنجمین جرم مدت صد سال داروهاى ناسودمند یا... ..... ص : 95
نیرنگهاى لابوراتوار سازنده کورتیزون ..... ص : 110
نیرنگهاى لابوراتوار سازنده فنیلبوتازون ..... ص : 112
ششمین جرم: رشوهپردازى براى صدور پروانه ..... ص : 126
رشوه: عامل ایجاد وابستگى اقتصادى و سیاسى ..... ص : 137
هفتمین جرم: تراستهاى دارو از پى پر کردن کیسه خود... ..... ص : 142
ازدیاد فشارخون - ترکیبات یددار ..... ص : 144
فصل ششم عجز دانشمندان از حل مساله دارو
اقدامات سازمان بهداشت جهانى براى جلوگیرى از زیان داروها ..... ص : 152
کنگرههاى جهانى درباره زیان داروها ..... ص : 154
نتیجه اقدامات ..... ص : 155
فصل هفتم دستور مؤکد پزشکان قدیم درباره درمان بیماریها
تنها راه نجات ..... ص : 193
بعقیده ابن سینا، بهترین مکتب پزشکى آن است که به دارو نیاز نداشته باشد. ..... ص : 198
فصل هشتم اثبات کجى دیوار پزشکى
فصل نهم دیابت(بیمارى قند)
عجز دیابتشناسان جهان ..... ص : 248
ناامید شدن دیابتشناسان فرانسه ..... ص : 250
پیام«بنیاد پزشکى ابن سینا» ..... ص : 279
ضمیمه آخر کتاب
--------------------------------------
کتابنامه :
نام کتاب: دارو، مسئله پزشکى قرن
پدیدآور: مصطفوى کاشانى، سید جلال
تاریخ وفات پدیدآور: 1377 ه. ش
موضوع: تاریخ پزشکى- مبانى طب
زبان: فارسى تعداد جلد: 1 ناشر: مؤسسه کیهان
مکان چاپ: تهران سال چاپ: 1367 ه. ش نوبت چاپ: اول
----------------------------------------------------------------
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى
، ج8، ص: 171
طب سنتى گیاهى
طریقه درمان
با استفاده از گلها،
میوه ها و گیاهان
بر اساس طب قدیم
مقدمه
گذرگاه زندگى و مرگ، براى انسان هر دو یکى است: یعنى دهان انسان، هرچه از دهان به درون بدن داخل مىشود، هم مىتواند باعث زندگى بهتر و طول عمر شود، و هم قادر است موجب مرگ زودرس انسان گردد.
تمدن تبلیغاتى و مانورهاى سرمایه دارى، با تولد انواع خوراکىهاى شیمیایى و عرضه آن به بازارها، باعث مىشود تا انواع سمها وارد بدن ما شود. فرهنگ سرمایهدارى هم ما را چنان تربیت مىکند که از آغاز طفولیت، براى همه کسالتها، به فراوردههاى شیمیائى متوسل شویم. مگر نه این که اولین درس این مکتب این است که براى رفع سردرد باید فلان قرص را خورد؟ و همین امور سبب مىشود که همه وسایل ارتباط جمعى ما، در محاصره تبلیغات داروهاى شیمیایى قرار گیرند.
فرهنگ سرمایهدارى داروئى، با تبلیغات وسیع و همهجانبه خود، تمام دردهاى معالجه با گیاهان طبیعى را بر روى ما بسته است، و بکلى عطاران پر تجربه را از متن جامعه دور انداخته و به ما این فکر غلط را تلقین نموده که: هر معجزه درمانى هست، در داروهاى شیمیائى است. حال آنکه پزشکان و محققان انسان دوست ثابت کردهاند که روزه گرفتن، چه روزه خوراکى و چه روزه فکرى و بازگشت به خویشتن و استراحت روحى، بزرگترین درمان دردهاست. اما اکثر ما چنان در دست افکار سودجویانه سرمایهداران داروئى اسیر شدهایم که حتى فکر رهائى را هم به سر، راه نمىدهیم و اگر
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج8، ص: 172
پزشکى به ما بگوید: «بیمار عزیز، شما فقط با استراحت کردن و کم خوردن یا نخوردن معالجه مىشوید ...» چه بسا که ما به غلط چنین پزشکى را بىسواد، عقب مانده و فاقد صلاحیت به حساب مىآوریم.
شاید بدانید گیاهانى در نقاط مختلف کشور حاصلخیز ما وجود دارد که خروار خروار به خارج از کشور حمل مىشود و هرگز به ما نمىگویند که این نعمات الهى و برکات خداوندى چقدر باارزش هستند و در نتیجه ما همه، از ارزشهاى آنها بىخبریم.
سپس عصاره همین گیاهان را گرفته، بصورت انواع داروهاى شیمیائى به ما فروخته و داروخانههاى خانگى را از آنها پر مىکنیم.
میوهها، سبزىها، گیاهان و به اصطلاح این علف هرزههاى کوهساران، همه اینها همان خوراکىهاى حیاتبخش است که زندگى طولانى و سرشار از سلامتى را به ارمغان مىآورند.
به گفته همین طرفداران علوم شیمیائى جدید، در آبهاى سالم زیرزمینى و چشمهها، ذراتى است که نوشنده آن هرگز دچار فلج نمىشود، اسید معده پیدا نمىکند، بیماریهاى خونى نمىگیرد و بعضى بیماریهاى دیگر. اما در مقابل، ضد عفونى کردن آب مشروب شهرى، از روى ناچار، باعث مىشود تا فلج اطفال رایج شود، بیماریهاى رودهاى، معدهاى و خونى بسیار شود.
افراط هم یکى از عوامل مرگ زودرس است. افراط در کار، افراط در خوردن، افراط در شهوترانى، افراط در خواب، افراط در هر چیزى و هر کارى خود، بلاآفرین است.
به گیاهى شاداب زیاد آب بدهید، مىمیرد. زیاد کود بدهید مىخشکد. مدام آن را زیر نور آفتاب بگذارید پژمرده مىشود.
به پرنده، دانه بسیار و حتى سالم و خوب بدهید، اگر این پرنده زیاد این دانههاى سالم را بخورد، که نمىخورد، مىمیرد.
اگر به پرنده زیاد آب بدهید، که هرگز نخواهد نوشید، مىمیرد.
گیاه به نسبت آوندهاى آبکش خود، احتیاج به آب دارد، و بیش و کم آن، باعث
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج8، ص: 173
مرگ گیاه مىشود.
پرنده نسبت به جثه خود و نسبت به فعالیت و پرواز خود، آب و غذا مىخورد، و بیش و کم آن باعث مرگ پرنده مىشود.
گیاه را اگر در اتاق بگذارید، برگهاى گیاه بطرف نور برمىگردد و بىنور، رشد نخواهد کرد.
حیوانات به هنگام بیمارى، به گوشه دنجى پناه مىبرند و به طور مطلق از خوردن پرهیز کرده و استراحت مىکنند و در فرصتى کوتاه مىگردند و گیاهان مخصوص را بعنوان دارو مىخورند.
در زندگى امروزى که آسفالت، شنریزى و زیر سازى باعث نابودى گیاهان شفابخش شدهاند، حیوانات ناچارند با داروهاى شیمیائى معالجه شوند و مثل انسان به زندگى مصنوعى خود ادامه دهند.
دامداریهاى مدرن، شیمیائى و دور از طبیعت زنده، کیفیت شفابخش شیر حیوانات شیرده را پائین آورده است. زیرا که حیوانات اهلى شیرده، در طبیعت زنده، دقیقاً همان گیاهانى را مىخورند که شیر پر کیفیت، بازده آنها خواهد بود.
نگارنده هرگز قصد ندارد پیشرفتهاى طبى امروزى را انکار کند، اما بد است که بیمار خفته را از خواب بیدار بکنیم تا طبق دستور پزشک معالج، به او قرص خواب بدهیم. ما چه اصرارى داریم که خود را با این داروهاى سمى و کشنده، به سوى مرگ بکشانیم.
چرا آنقدر در روش تغذیه و سلامت خود کور، بىاطلاع و نادان باشیم تا محتاج این سمها شویم؟
شما این پرسش را از پزشک مخصوص خود، خیلى دوستانه بکنید: آیا شما هم به قدر من دارو مصرف مىکنید؟ به طور قطع پزشک شما خواهد گفت، هرگز!
این کتاب به دلیل این اندیشه دلسوزانه گردآورى شده است. یکبار این کتاب را براى سلامتى مرور کنیم. ما که رمانهاى چهار جلدى و قطور را با حرص و ولع مىخوانیم تا از
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج8، ص: 174
قافله روشنفکران دنیا عقب نمانیم، کمى هم به بدن خود رحم کنیم و برایش ارزش قائل شویم و آن را براى بیشتر زنده ماندن بشناسیم، تا او را سالم نگاهداریم، تا بتوانیم براى بشر منشاء خوبى و خدمت باشیم.
امید است این کتاب پایه تدوین دائرة المعارف و فرهنگى عظیم از این اطلاعات با ارزش شود. پزشکان انساندوست از پشت میز مطلبهاى خود، راهى براى کاوشهایى در اصل داروها، گیاهان و غذاهاى شفابخش گردند و حد اقل روزى 5 دقیقه وقت خود را براى تدوین یک سطر از این قبیل مطالعات و خدمات، اختصاص دهند.
اگر هر پزشکى به جاى به ریشخند گرفتن طب گیاهى و غذائى، روزى چند دقیقه وقت خود را صرف این کند که بیمار خود را به اهمیت نوع تغذیه سالم و کم خوردن آشنا کند و به مطالعه کتابهائى که فرهنگ بهداشتى جامعه را بالا مىبرد تشویق نماید، چه تحول بزرگى در بهداشت جامعه پدید مىآید ...
باید مطمئن باشیم، اگر کالاهاى تبلیغاتى جامعههاى سرمایهدارى را مصرف کنیم از ورشکست شدن آنها جلوگیرى کرده، گناه ما و شما را هم خواهند بخشید! اما اگر ملت عزیز ما همچنان در جهل نسبت به فرهنگ راستین باقى بمانند و آگاهان در راه این وظیفه ملى و انسانى کوتاهى کنند، همه ما عملا اقدام به قتل عام جامعه به نفع آنان کردهایم.
لزوم درمانهاى طبیعى در جامعه امروز ما، بیش از هر زمان دیگرى احساس مىشود و تحقق این امر امکانپذیر نیست، مگر با بالا بردن سطح آگاهىها و فرهنگ سنتى جامعه ... و سرانجام به گفته ابن سینا: «هر کس مىتواند پزشک خود باشد» چرا شما نباشید؟